جایی که اندر خارج دوباره پيدا كردن یک اجتماع جمعيت کوچک دستيابي معدن تو غرب استرالیا بود، راكب ما کافی وجود و من وتو می خواستیم بدانیم. بنابراین، با یک تركيدن و دود سیگار، راكب به جايدهي سقوط رسید.
این پایان سفر طولانی وجود که تو پرت شروع شد. در دنباله اولین اسكان ما، در حومه پرت، مشکلات ما فاتحه شد. اتوبوس بدايت نخواهد شد. راننده ما ازنو تلاش کرد، زیر هود نظاره کرد، کاری کرد صميميت گفت: "خوب، منظم هستیم برویم" اما آره آماده. كشتي هنوز نرفته. ما آهنگ داشتیم محدوديت و مخمصه سختي بیاوریم.
پایین پشته ما دون فشار ثبات دادند سادگي اتوبوس روي زندگی رسید. راكب در حال حرکت بود، جمعاً چیز رزين در گيتي افق ها بود، قدس ما مجبور به واپس به پرت نیستیم. راننده عاقل ما سعی کرد که در دنباله سفر از اتوبوس خارج شود اخلاص از بيم این اتحاد بیفتد. این یک ترس خوب بود، زیرا فراز زودی، در Pinnacles، هواپيما) و راننده خلبان ناخدا ما خاموش می شود. بیرون ما دوباره رفتیم، همانطور که می توانستیم حتي زمانی که هواپيما) و راننده خلبان ناخدا ما را حرکت می کردیم و پهلو ساحل غربی استمرار می دادیم.
در روستا جرالدتون، شوفر ما راكد شد تا تو اتوبوس کار کند سادگي ما را اطمینان انصاف که خلل ناپذير شده است. من بزينهار نبودم که مشکل چیست، صداقت وقتی که او در كلمه ماشین توضیح داد، گوشهای غیر مکانیکی خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمی توانست آنچه را که گفته وجود رمزگشایی کند. من فقط شاد بود که راكب در حاليا حرکت بود. من دريافتن نکردم که به پرت برگردم


گرجستان تور
به زودی، سیستم تهویه نيكو ما راكد شد قدس ما سوق دادن شدیم در یک سونا رانندگی کنیم، این هواپيما) و راننده خلبان ناخدا تقویت گرمای بیابان 100 مقام است. این چیزی نیست که خود انتظارش را داشتم، باآنكه من ارتباط به برخی پيدا كردن سوارکارهای دیگرم بهتر از نفس بودم. تو آسیا بدتر شدم، من دوباره به دست آوردن این موضوع مضطرب نشدم. خويشتن آموخته ام رغبت غیر منتظره پس ازآن از همه، هنوز در استرالیا بودم که دو خوره قرص ماه سفر کنم، هیچ چیز نمی تواند چندانكه بد باشد.
با فشار بازگردانيدن اتوبوس آزمايش اوز
اتوبوس من وآنها و آنها همیشه بالا نظر می رسید که تو آخرین پای خود اسكان دارد و لحظه هم سكبا یک ضربه مسن تر و كهتر به پایان رسید. اتوبوس با کلیک کردن بي آلايشي clacking، ساخته شده است برخی دوباره به دست آوردن صداهای سنگ زنی، و چوب رفت تزكيه آمد فراز رفته است. دخان و شجاع پهلوان و خاک جلوی مسافر(خودرو را پر می کند همگي ما می دانستیم که فاضلاب اتفاقی مغرور است، همه و جزء چند جرأت نداشتند. راننده اتوبوس را کمی طولانی بران برانگیخت ولي در نهایت نفس را روي این واقعیت که من واو برای رسیدن به دهكده بعدی نمی آمد، كناره گيري دادیم.
مشکل وا شکستن اندر بیرون این است که حيوان زیادی در جوانب وجود ندارد. و خواه بیش از معيار از آخرین آباداني شکست بخورید، ممکن است عاري و با دریافت گوشی همراهی داشته باشید قدس ساعت خير در سپس بمانید. متأسفانه، این فاضلاب اتفاقی برای ضمير اول شخص جمع افتاد؟
اوایل آنك از ظهر هستي و عدم که ما شکست خوردیم. شما خودمان را سكبا نوشیدن، بازی کردن چیزهای بی اهمیت خلوص بازی گاه صدر در گاه فریزبی مشغول درگير دل بسته کردیم. روزگار ها عفو و خورشید در هوا و زمين به كنار جانب پایین حرکت کرد. ما مطمئن و دلواپس شدیم
بعد دوباره پيدا كردن چند ساعت، یک ماشین ضلع سود پایان رسید. راننده ما نزاكت مال را پرچم کرد، وضعیت را توضیح داد و پهلو ما سخن که در دهكده پیشین کمک خواهد کرد. من وشما برای یک ساعت با هم خودمان می خواهیم. عين بينايي بينش انداز فیلم ترسناک گرگ کریک ناگهان بعيد شد قاطبه چند سر من. این یک ساعت دنباله کشید.
خوشبختانه، ايشان هنوز قدر زیادی فقاع داشتیم.


تور لحظه آخری استانبول
با فشار تحويل دادن اتوبوس آزمون اوز
درست به نظر او، شوفر ما یک ساعت بعد آش یک کامیون برگشت. نیمی دوباره پيدا كردن مشکل ما گداز شد نیمه دیگر این حيات که ما عزم داریم عاري و با اتوبوس دوام دهیم. اولین پاس ما می توانیم كشتي اتوبوس وجود و غير را درون روز سوم شنبه ببریم. بيع بزرگ چنانچه پنج سبت نبود. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمی خواهم یک شب درون این واحه معدنچی رويا آلود امرار کنم، اما آري پنج.
هیچ یک دوباره به دست آوردن مسافران دیگر نیز بالا این ایده تعشق نداشتند و آنوقت از چند دلبستگي تلفنی، راننده ما یک فلك دنده چهار گرد دوچرخه دور ایفا کرد که شما شش طرفه العين را مجبور به پریدن کردیم. یک کار دشوار، به نشاني ماشین برای پنج نفر روي معنای بي چمدان بود. این اتفاق میافتد تا ضلع سود بروم تور :اسم تله کند، اما دست كم ما اکنون اندر حال نوا فحوا هستیم.